بانوی مو طلایی بی تاب میرود پیکی به کام نقره مهتاب میرود می رود گویی عروس زمستان به التیام تا خاطرات زخمی مرداب میرود یلدا میان اتش یک دانه یِ انار می سوزد از تبِ من و از تاب می رود مانند ریزش نفس پرده های تار از های و هوی چوبی مضراب می رود برواژه های دودی قلیان من که سوخت اهسته میخزد روی اعصاب می رود آنقدر می رود که از چهره ی زنی آثار گردِ سرمه و سرخاب میرود چون سایه غریبه ای از گونه ی حریر از درز چارچوب لب قاب میرود تن پوش مخملیش زیر سقف ماه بی اختیار بر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خانه بابا مصیب فروش اینترنتی انواع وافل بستنی نشینمنگاه تنهایی های من استمرار آموزشی مقطع پیش حرفه‌ای و متوسطه‌حرفه‌ای استان‌خوزستان زیبایی سلامت مد کتابخانه باقرالعلوم (ع) پاکدشت بخش نقد علوم انسانی کانکس و کاربرد آن در دنياي امروزه چین - تور چین